دوستم داشته باش
و هر بار
به اسم کوچکم صدا بزن
مرا "حواصیل" بخوان
پرنده ای که بارها از کوچ جامانده ...!
یا " رضاییه "
دریاچه ای که هر روز
دلش بیشتر شور میزند ...
تک " درخت سپیدار " باغچه ی پدربزرگ
آخرین " فشنگ " سرباز خسته از جنگ
یا تکه " ابری " سیاه
که لک کرده دامان آبی آسمان را ...
اسم های زیادی دارم
ولی تو بی هیچ نگرانی
مرا بارها صدا بزن !
تنهایی
شهرت من است
و این نام های کوچک !
اصلیت ام را پنهان نمی کند ...
بعضی ها شنبه ی آدمند
پُرِ قرار های تازه
پُرِ شروع های دوباره
جدی و عبوس
بعضی ها سه شنبه ی آدمند
پُرِ کارهای نکرده
پُرِ وعده های عقب افتاده
آشفته و مضطرب
بعضی ها پنجشنبه آدمند
پُرِ رهایی و بی خیالی
پُرِ سبک باری و خوشحالی
تو جمعه ی منی
بهترین روز هفته ام،
که آفتابش بالا نیامده به غروب میرسد...