آدم هایِ بی تفاوت ، همیشه ، بی تفاوت نبوده اند !
روزی ، جایی ، برایِ کسی ، تمامِ احساسشان را گذاشته اند و ندیده ،
حرف هایشان را زده اند و نشنیده ،
آنقدر که به مرزِ بی حسیِ مطلق رسیده اند
جایی که حتی خودشان را یادشان نیست ،
جایی که دیگر ، حرفی برایِ گفتن ندارند !
بی توجهی ، آدم ها را بی توجه می کند ،
حتی به خودشان !
و این یعنی یک فرو پاشیِ مزمن ،
یعنی ؛ یک مرگِ تدریجی ...
آخرِ هفته که شد ؛
دلت را به دلِ خیابان بزن ...
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...
فراموش کن هفته ات چطور گذشت ،
مهم نیست شنبه قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده ...
روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار ...
و روزهایِ نیامده را به خدا ...
چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد ...
آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد ...
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛
به خاطرِ خودش نفس بکشد ...